هشتم مرداد، سالروز به قتل رسیدن جاوید نام اکبر محمدی، اسطوره مقاومت در زندان اوین

اکبر محمدی در هشتم مردادماه ۱۳۸۵ و در حالی که در اعتراض به دستگیری مجدد و توقق وضعیت وخیم درمانی اش، در نهمین روز از اعتصاب غذای نامحدودش به سر می برد، به طرز مشکوکی جان باخت.

نامه سرگشاده منوچهر محمدی به احمد شهید

جناب شهید سخت است به عرض برسانم که در ایران تنها من و خانواده‌ام نیستیم که شاهد به قتل رسیدن و یا بازداشت و شکنجه شدن بصورت خانوادگی از سوی رژیم میباشیم بلکه هزاران خانواده در ایران وجود دارند که ...

اهدای جایزه سازمان علمی مسا به منوچهر و اکبر محمدی

اهدای جایزه سازمان علمی‌ مسا ( آمریکا ، کانادا و خاورمیانه) به مبارزان راه آزادی و دمکراسی در سال ۲۰۰۶ میلادی برابر با ۱۳۸۵ خورشیدی به اکبر و منوچهر محمدی.

اعطای تقدیرنامه به منوچهر و اکبر محمدی از سوی جرج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۸ میلادی

Go to Blogger edit html and find these sentences.Now replace these sentences with your own descriptions.This theme is Bloggerized by Lasantha Bandara - Premiumbloggertemplates.com.

۱۸ آذر ۱۳۹۳

نامه اول منوچهر محمدی به آرمان رضاخانی فرزند مقتول بدست جلال الدین فارسی به همراه پاسخ آرمان رضاخانی به منوچهر محمدی


نامه اول منوچهر محمدی به آرمان رضاخانی فرزند مقتول بدست جلال الدین فارسی به همراه  پاسخ آرمان رضاخانی به منوچهر محمدی 
آرمان عزیز این نامه اول من به شماست لطفا یا شماره تلفنت را به من بدهید که من به شما تلفن کنم و یا با شماره ای که من پیشتر برای شما ارسال کرده بودم به من زنگ بزنید که بابت کار شما بر آنم که با شما صحبت کنم ، آرمان جان من هیچ سرمایه ای در زندگیم ندارم , تنها سرمایه من یک آپارتمانی است در لاس وگاس که متعلق به من است یعن با قرض پنجاه هزار دلار خریدم تا از زیر بار پرداخت سنگین اجاره خونه در آیم لذا اگر براتون زندگی در تگزاس سخت است قبول کنید این منزل من تا آزادی ایران در خدمت شماست بطوریکه همه امکانات از تحصیلی تا رفاهی را به عنوان برادرکوچکتان برای شما در لاس وگاس فراهم میکنم که در این شهر زندگی ساده خودت را پیش ببری و همینطور بی تعارف میگم اگر حتا بخواهی حاضرم این خونه را به نامت کنم لذا نبایست سختی شما در آمریکا و رنج مرگ پدر شما در ایران شما را افسرده کند و دست به کار ضعیفی بزنید چرا که با اینکار شما , نه تنها که رژیم سوء استفاده میکند بلکه روح پدرت هم نیز در عذاب خواهد بود ، مگر نگفتی محمد نوریزاد پدرتان است ؟ پدر یعنی رهبر یعنی هادی و راهنما ، حال که مبارزه و مقاومت نوریزاد امروزه برای شما به عنوان الگوی زیبا و ویژه و بی بدیل شناخته شده است پس چرا نبایست مبارزه او برای فرزندش چون آرمان الگو باشد ؟! مگر هفت سال و دو ماه حبس من و بردارم اکبر در زندان اوین و سپس مرگ اکبر در ان زندان مرا شکست ؟! اگر چه شاید به ظاهر برای یک عده بی خردان اینگونه بنمایاند که من شکستم اما به واقع برای با خردان و دوربینان اینگونه نیست چرا که به واقع من یاد گرفتم که پیوسته با تمام مشکلات ازجمله از نداری تا رنجهای روحی و مریضی های جسمی لاعلاج ناشی از زندان مبارزه کنم و کمر همه این دردهای به ظاهر درمان ناپذیر را یکی پس از دیگری بشکنم همچنانکه در زمان مبارزات خودم در ایران کمر رژیم را شکستم . مطمئن باش بزودی ایران آزاد خواهد شد و همه ما به ایران خواهیم رفت و همه با افتخار در کنار هم کشورمان را خواهیم ساخت در اینجا همین بس که بدانی اگر دست به کار ضعیف بزنی حداقل من به سهم خودم شما را نمی بخشم چرا که درآنصورت , من حداقل یکی از همرزمان خودم را در کنار دیگر همرزمان ایرانیم ندارم آنهم به این دلیل که او ضعیف بود و به هنگام اوج مشکلات , طاقت مبارزه و تحمل سختیها را نداشت . با احترام ، برادر کوچک شما منوچهرمحمدی 

پاسخ آرمان رضاخانی به منوچهر محمدی
در این چند روز پیغام هایی از افرادی دریافت کردم که می بایست متن را چند بار میخواندم، ابی به صورت میرساندم، تا مطمئن باشم آنچیزی که دیدم تنها یک توهم شیرین نیست، باید بخودم ثابت میکردم درحال خواندن یک سناریو از فیلم های سیاه و سفید ایرانی نیستم، با این وجود اعتراف می کنم هنوزه هنوزه چند متن هست که سخت است باورش... باور دریافت متنی از افرادی خاص... شما یکی از ان افراد خاص هستید که متنی رویایی برایم نوشتید... میگویم رویایی چون هنوز باور ندارم جوان مردی و خوب بودن می تواند محدود به جلوه های ویژه روی پرده نقره ای سینما ها نباشد... قبول کنید واژه کم می آورد در جواب شما... چه بنویسم؟ دردهایم خجالت می کشند در مقابل فردی بنام منوچهر محمدی، درد بگیرند... کاملن بیهوده گویی است اگر بگویم بخاطر فلان و فلان تصمیم گرفتم که دیگر نباشم... آیا دردی سنگین تر از پرپر شدن برادر در زندان های جمهوری اسلامی هست؟ آیا دردی را می توان گفت که شما آنرا را مشق نکرده باشید؟ یک زمانی جواب خیلی چیز ها را میدانستم، یا انگیزه ان بود به دنبال جواب سوال هایم باشم، ولی الان نه ان انگیزه هست و نه دیگر رمقی برای تکرار ان کارها، خیلی خسته ام... خیلی... گزافه گویی نیست اگر بگویم نمی کشم... غیر قابل تصور نخواهد بود اگر ریز آنچه بر من گذشته را بدانید و بشنوید که الان هیچ چیز و هیچ کس جذابیت گذاشته را برایم ندارد، اگر وقت کردید و خواستید بدانید از برای چه دیوانه گشته ام، تنها کافی ست متن های منتشر شده منرا بعد از تولد امسالم بخوانید، کامنت هایم را دریابید، شاید کمی متوجه شوید چرا و چگونه شد که به این نقطه رسیدم... باور کنید نمی کشم، خیلی مسایل هست، خیلی... همین ماه، در همین خرداد پر از حادثه، پرواز را بر قرار ترجیح خواهم داد... آخرین روز در یک ویدو آنلاین همه چیز را خواهم گفت، کمی صبر کنید و بدانید اختیار کردم که جبر زمانه را دیگر فرمان نبرم، باور دارم: دفتر فرمانبری از خیل دیوان بسته باد / وقت آن آمد که خود بر خویش سالاری کنیم می خواهم خودخواه باشم، می خواهم مغرور باشم و دیگر بگویم بس است، خسته ام، باید استراحت کنم... برای دردهایم درمانی گویا نیست، شاید مرهم ان باشد که در کامنتی به آقای نوریزاد گفتم... راحت بگویم، بی تعارف! بی خیال... یک روز، تنها برای چند لحظه آمار دنیا به واسطه نبودنم میشود منفی ۱، همین... چیز خاصی پیش نمی یاید... از صفحه کیبوردم سپاسگزارم، تنها به واسطه آنکه منرا به شما وصل کرد تا بگویم، ببخشید همسنگر که تنهایت میگذارم فقط در ایرانی آزاد از طرف من بدوید، شاد باشید، دستهایتان را باز کنید تا در اوج آسمان غوطه ور شوید، آنگاه لبخندی بزنید و بدانید هرجا باشم، با همان لبخند شما شاد خواهم شد... با احترام، رفیق نیمه راه آرمان رضاخانی
من این متن ها را داشتم، چیز دیگری پیدا نکردم امیدوارم به درد شما بخورد
بهترین آرزو ها برای شما

۱۷ آذر ۱۳۹۳

آیا سعید پورحیدر با رژیم اسلامی است ؟ منوچهر محمدی


سعید جان , باور فرمائید شایعات به ناحق علیه شما , به شدت مرا غمگین و دل آزرده کرده است  چرا که من , نه تنها که نیک شما را میشناسم که شما کمترین مال رژیم نبوده و نیستید بلکه بخوبی هم واقفم که شما در آمریکا چی کشیدید که ناچار به ترک از این دیار شدید آنطور که حتی خطر ریسک مرگ رفتن از آمریکا را هم بجان خریدید و نیز میدانم که برای شما در آمریکا چون بسیاری , بیکاری , بی خانمانی و اجاره خونه بزرگترین درد و رنج بوده است که من نیز از نزدیک شاهد همه آن دردها و رنج های شما بوده ام  , من می دیدم که شما می بایست هر ماه چگونه به سختی خودت را  آماده پرداخت پول اجاره خونه میکردید اما نمیتوانستید چون کار نداشتید و لذا برای پیدا کردن کار به هر دری میزدید اما قادر به پیدا کردن کار نبودید و نیز نیک میدانم که شما به چه دردهای غیر قابل گفتنی هایی گرفتار آمدید . من ایمان دارم که اگر دیگران هم چون من براین درد شما واقف بودند چون من در ترمیم درد شما می کوشیدند و نه آنکه نمک بر درد شما می پاشیدند چرا که تا آنجا که من چند نفر از جمله آقای روح الله زم را که بخوبی میشناسم افرادی درد کشیده , انسان باور و اخلاق مدار هستند که در ارتباط با شما بعلت دریافت اطلاعات غلط به اشتباه افتاده اند به یقین آنها در صورت دانستن دردهای شما , بجای شک و تردید به شما  , به همدردی به شما میپرداختند و نه آنکه به زخمهای درد شما می افزودند . اما من نیز به سهم انسانی خود در پنجشنبه پیش رو در برنامه تلویزیونی ثابت خودم در تلویزیون آپادانا در دفاع از شما که جز ادای حق نیست سخن خواهم گفت و سپس نیز کامل آنرا در یوتیوپ خواهم گذاشت و در نهایت هم نیز لینک یوتیوپ آنرا در فیسبوک شر خواهم کرد تا به واقع در این سرزمین بشری توانسته باشم کمترین سهم انسانی خودم را  نسبت به یک انسان و نه یک دوست ادا کرده باشم . امیدوارم شما هم تا آنزمان چون همیشه سیاست سکوت اختیار نمایید و قبل از هر چیز اجازه دهید که در ابتدا دیگران که از واقعیات زندگی مملو از درد شما در آمریکا باخبرند وجدان خویش را قاضی قراردهند و دردفاع از شما سخن بگویند  تا همه این شایعات با  دادن آگاهی , از سر دوستی پایان پذیرد و نه از سر جنگ و اهانت و انتقام که تنها رژیم و انسانهای دارای روان بیمار به آن می اندیشند و دامن میزنند و نه انسانهای فهیم و بزرگی چون شما و روح اله زم و دیگر دوستانی که من میشناسم . 
دل که رنجید از کسی    
خرسند کردن مشکل است 
شیشه شکسته را پیوند کردن مشکل است 
کوه را با آن بزرگی میتوان هموار کرد 
حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است 

ارادتمند منوچهر محمدی 

۱۲ آذر ۱۳۹۳

پاسخ من ( منوچهر محمدی ) به ادعای دوست فیسبوکی ام در مورد شهرام همایون


پاسخ من ( منوچهر محمدی ) به ادعای دوست فیسبوکی ام در مورد شهرام همایون 

کیوان گرامی , شما در کامنتی در فیسبوک من فرموده بودید که من به شما گفته بودم که شهرام همایون پول مرا خورد ه است ! این ادعای شما در صورتی است که اینجانب نیک میدانم که من چنین حرفی در هیچ جایی در نزد هیچ کسی بیان نکرده و نخواهم کرد چرا که, بخوبی میدانم که این ادعا کمترین حقیقت ندارد ولو اینکه واقعیت هم میداشت حتی در آنصورت هم هرگز در شان خویش نمیدیدم که آن را در نزد کسی بازگو کنم چون معتقدم برای یک سیاسی , اخلاق سیاسی مهمترین اصل است . لذا نمیدانم و نمیفهمم که شما به چه منظوری این حرف غیر واقعی را بیان داشتید   ؟!  اینجانب برای همه صاحبان و مجریان و برنامه سازان تلویزیونهای سیاسی احترام قائل هستم از جمله برای شهرام همایون که از یکسو با فروش پرچم ملی ایران ,  توانسته در حقیقت مبارزه با پرچم جمهوری اسلامی ایران را رسمیت بخشد  و از دیگر سو , با فروش پرچم از طریق تکیه به کمک مردم , توانسته است یکی از اصول مهم , چون استقلال رسانه در مبارزه را به مردم بشناساند . لذا من شرف تمامی تلویزیونهای سیاسی را ترجیح میدهم به بعضی از تلویزیونهای غیرسیاسی که چه بسا بسیاری از آنان  از متکدیان واداده رژیم میباشند . آقای شهرام همایون همیشه با احترام با من برخورد کرده است و همینطور نیز پول مرا به درستی که ساعتی دویست و پنجاه دلار به هنگام اجرای برنامه سیاسی بوده است به موقع  پرداخت کرده است و من هم به همین خاطر , همیشه و در همه جا به بزرگی از ایشان یاد کردم و در همه جا , هم احترام ایشان و هم دیگر دست اندر کاران دیگر تلویزیونها ی سیاسی را بر خود فرض دانسته و خواهم دانست . و اما امیدوارم حداقل شما کیوان گرامی , از این پس  بجای توسل به کارهای غیر اخلاقی , نام واقعی تان را در فیسبوک معرفی نمایید تا شک من از اینکه از آن رژیم هستید برطرف شود . با احترام به شما