هشتم مرداد، سالروز به قتل رسیدن جاوید نام اکبر محمدی، اسطوره مقاومت در زندان اوین

اکبر محمدی در هشتم مردادماه ۱۳۸۵ و در حالی که در اعتراض به دستگیری مجدد و توقق وضعیت وخیم درمانی اش، در نهمین روز از اعتصاب غذای نامحدودش به سر می برد، به طرز مشکوکی جان باخت.

نامه سرگشاده منوچهر محمدی به احمد شهید

جناب شهید سخت است به عرض برسانم که در ایران تنها من و خانواده‌ام نیستیم که شاهد به قتل رسیدن و یا بازداشت و شکنجه شدن بصورت خانوادگی از سوی رژیم میباشیم بلکه هزاران خانواده در ایران وجود دارند که ...

اهدای جایزه سازمان علمی مسا به منوچهر و اکبر محمدی

اهدای جایزه سازمان علمی‌ مسا ( آمریکا ، کانادا و خاورمیانه) به مبارزان راه آزادی و دمکراسی در سال ۲۰۰۶ میلادی برابر با ۱۳۸۵ خورشیدی به اکبر و منوچهر محمدی.

اعطای تقدیرنامه به منوچهر و اکبر محمدی از سوی جرج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۸ میلادی

Go to Blogger edit html and find these sentences.Now replace these sentences with your own descriptions.This theme is Bloggerized by Lasantha Bandara - Premiumbloggertemplates.com.

۷ دی ۱۳۹۲

پاسخ منوچهر محمدی به بهزاد مهرانی در مورد برداشت اشتباه او از سوسیالیسم

پاسخ منوچهر محمدی به بهزاد مهرانی در مورد برداشت اشتباه او از سوسیالیسم
 
از آنجا که من روزها در سفر و ده ها ساعت در رانندگی بودم و خستگی بر تن دارم لذا فرصت پاسخ به پاسخ نامه بهزاد مهرانی عزیز و بزرگوار را با همه احترامی که برای این شخصیت فهیم و متشخص قائلم به فردا موکول میکنم و اما قبل ازپاسخ به پاسخ نامه او ، مایلم دگر بار به پاسخ اولیه من به او که با کمی تغییرو ویرایش صورت پذیرفته است تامل وعنایت نظر فرمائید.
جناب آقای بهزاد مهرانی گرامی ، اینجانب ضمن عرض ادب و ادای احترام ، باید خدمت شما عرض کنم اینکه شما برای من شخصی آگاه و نیزهمچون دیگر انسانها قابل احترامید کمترین شکی نیست اما چه گویم حداقل نه تنها برای آگاهی خودم بلکه برای آگاهی دیگران هم شده نیزمایلم بدانم اینکه شما در نوشته ای که درانتقاد به نهضت ازدی ایران و نیز در رد حزب توده در فیسبوک فرموده بودید که از اساس با مارکسیسم ، لننیسم و استالینیسم و سوسیالیسم مشکل دارید منظور شما ازجمع بستن همه آنها با یکدیگر چه بوده است که به واقع من و چه بسا همچون مرا درتردید فرو برده اید ؟! 
چرا که فکر نکنم که بتوان کمترین سنخیتی بین مارکسیسم ، لنینیسم و استالینیسم و حتی همه ایسم ها و یا نیزاحزاب مارکسیستی ازجمله حزب توده با سوسیالیسم یافت تا چه رسد به اینکه همه این ایسم ها قابل جمع بستن با سوسیالیسم باشند . اینکه از زبان و قلم شخص آگاهی چون شما گفته و یا نوشته شود که با سوسیالیسم مشکل اساسی دارید به من حق بدهید که از تعجب من ، متعجب نشوید چرا که سوسیالیسم ، مکتب و یا اندیشه ساخته شده یک یا چند شخص و یا بشر نیست که بخواهید با ان مخالفت بورزید زیرا که انسان ذاتا سوسیالیست است ونیز با این ذات سوسیالیستی انسانی است که بدنبال مدینه فاضله میگردد ، بطوریکه به واقع میتوان گفت حتی وقتی پدر و مادر یک خانواده تلاش میکنند که در تقسیم خوراک و پوشاک و یا ارثیه میان فرزندانشان تبیض قائل نشوند و موجبات حسادت و اعتراض و جنگ را در میان آنان فراهم نسازند این به واقع یعنی عدالت و سوسیالیسم ، بی آنکه آنها با واژه سوسیالیسم که همانا عدالت است آشنا باشند . باید گفت در اینجا بشراست که مطابق ذات انسانی خود ، بدنبال سوسیالیسم است و نه سوسیالیسم به دنبال بشر ! زیرا که سوسیالیسم نه انسان است و نه خلق شده از سوی موجود جاندار و اهل فکری چون انسان . اگرچه انسان در حقیقت در طول زندگی ، بعلت شرایط نوع زندگی و محیطی ، تحت تاثیر مکاتبی چون بشری (زمینی ) و یا دینی ( آسمانی ) قرار میگیرد بطوریکه درچنین شرایطی مجبور میشود مطابق نسخه های مکاتب دینی و مذهبی و یا بشری دست به تغییر ذات انسانی از جمله عدالت و سوسیالیسم بزند بطوریکه به آنها بگرود ! اما این با واقعیت درونی انسان که زاتی است سازگار نمیباشد لذا با این توضیح ، میتوان نتیجه گرفت وگفت هرانسانی چون ذاتا سوسیالیست است لذا مارکس و مارکسیستها هم ، چون انسان هستند طبعا آنها هم ، هچون دیگر انسانها یک سوسیالیست هستند وهمینطور لنین و استالین و یا نیز لننیست ها و استالینیست ها اگر چه مارکسیست هستند اما از آنجا که همچون مارکس انسانند پس تمامی مارکسیستها ، ازجمله لنین و استالین واجد ایسم و نیز تمامی مردمان واجد ایست و پیروهم ، هچون مارکس سوسیالیست هستند یعنی به واقع ، به سوسیالیسم ذهنی انسانی که ذاتی و درونی است باور دارند اگر چه سوسیالیسم مظلومانه ، هم از سوی صاحب هر ایسمی از جمله لننیسم ، استالینیسم ، مائویسم ، کاستروئیسم و ... ، و هم از سوی ایست ها ( پیروان ) همان ایسم ( مکتب ) تفسیر به رای می شود وخود نیز به مکاتب جایگزینی از سوسیالیسم تبدیل میگردد که کمترین بویی از سوسیالیسم نبرده است . 
در اینجا باید گفت اگر چه ، هرانسان مارکسیستی سوسیالیست است اما هر انسان سوسیالیستی مارکسیست نیست لذا مطابق این واقعیت ، شما همچون بسیاری انسانها میتوانید مارکسیست نباشید بفرض لیبرال باشید اما چه بخواهید و چه نخواهید همچون تمامی انسانها یک سوسیالیست هم هستید اگر چه شما هر دو را جمع بستید و فرمودید ! نه مارکسیست هستید و نه سوسیالیست بطوریکه از بیخ و بن هم با ان دو واژه مشکل دارید لذا میتوان این را در سطح گسترده تر به حکومتها از جمله نظام سوسیالیستی شوروی هم نیز تعمیم داد به اینصورتکه ، اگر چه لنین و استالین و تروتسکی و زینوف یوف و کامنوف و چه بسیار دیگر رهبران مارکسیست بلشویک ( اکثریت ) ، شبانه با کمک افسران دریایی جوان بلشویک و سپس فردای آنروز نیز با کمک مردم با هدف ایجاد یک نظام سوسیالیستی دست به انقلاب ساختاری زدند بطوریکه تمامی نهادهای دولتی و نیز رادیوی پادشاه تزاری را به تسخیر خویش در آوردند اما مدت زمان کوتاهی ، پس از انقلاب نگذشته بود که در ابتدا طرح سرخ ۱۹۱۹ توسط لنین و تروتسکی که مربوط به سرکوب ، دستگیری ، زندانی و قتل و کشتار نسبت به مارکسیست های منشوویک ( اقلیت ) میشود در سطح گسترده ای به مرحله اجرا گذشته شد و سپس نیز با تکیه زدن استالین بر سریر قدرت پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۴ ، او درآغاز کار، نه تنها به دستگیری و اعدام منشویک ها بلکه به قتل و اعدام رهبران بولشویک فراتر و محبوب تراز خود ، چون تروتسکی و زینوف یوف و کامنوف و ... و نیز میلیونها بولشویک دیگر و نیزمردم منتقد خویش اقدام ورزید بطوریکه برای پیشبرد سیاست ارعاب ، تلفیقی از اندیشه مارکس ولنین را بنام مکتب مارکسیستی - لننیستی بنیان گذاشت و سپس نیز صدای هر منتقد این مکتب به ظاهر رهایی بخش را همواره در نطفه کشت تا اینکه خود نیزحساب پس داد بطوریکه به واقع اگر چه در حرکتی پیچیده و سخت اما به ظاهر آسان و آرام ، توسط نزدیک ترین دوستان حکومتی خویش در ویلای رهبری مسموم شد و جان تسلیم نمود . 
لذا میبینید سوسیالیسم انسانی چگونه توسط چنین رهبرانی درحرکتی عوام فریبانه و پوپولیستی در ابتدا به ایست ( پیرو) مارکسیسم اکتفا کردند و سپس نیز به ایسم ( مکتب ) مربوط به افکار خودشیفتگی خویش مبدل گشتند یعنی به دیگر عبارت سوسیالیسم ، نه تنها توسط ان رهبران بیمارتمامی ایسمها تفسیر به رای شد و سپس به مکتب تبدیل گشت ودر نهایت نیز به انحراف کشیده شد بلکه چنان بد نام شد که امروزه نام مقدس سوسیالیسم برای مردم و حتی چه بسا روشنفکران به اشتباه مساوی با مارکسیسم ، لننیسم ، استالنیسم ، کمونیسم و چه بسیار ایسم ها و یا برداشتهایی از مارکسیسم پنداشته میشود و مهم آنکه در این فریبندگی ، بیشترین نقش اعمال سیاست پوپولیستی را رهبران نظامهای دیکتاتوری اعم از سکولار و دینی مستبد و چپاول گر صرفا بخاطر ترس از رشد عدالت دارند و بس. 
با احترام 
ارادتمند منوچهر محمدی