۱۷ تیر ۱۳۹۲

نامه منوچهر محمدی به دست اندرکاران دولتی و پارلمانی جهان و نهادهای مدنی و حقوق بشری

نامه منوچهر محمدی ، دست اندرکاران دولتی و پارلمانی جهان و مسئولان نهادهای مدنی و حقوق بشری بین المللی
اگر چه نامه من که در ارتباط با نجات جان شماهاست دیر در خطاب به شماها نوشته شده است اما بس خرسندم که پیشتر ، زنگ خطر مرگ خاموش را برای نجات جان شماها اگر چه بصورت غیر مستقیم و نیز غیر عمومی اما از طریق مرتبطین خصوصی با نفوذ ایرانی به گوش شماها رسانده‌ام .
اما اینکه هم اکنون چرا بر آن شدم که از حالت افشاگری مخفی‌ علیه رژیم ولی فقیه بیرون آیم و به افشاگری علنی علیه آن رژیم اقدام ورزم بطوریکه قسمتهای کوچکی از بخش وسیع طرح مرگ خاموش را عمومی‌ سازم تنها به شرح یک علت از علل موجود آن اشاره خواهم کرد که آن نیز به علت عدم رفع ممنوع الخروج بودن پدر و مادرم از سوی رژیم ضدّ انسانی‌ ولی‌ فقیه میباشد که عوامل آن رژیم قول رفع آنرا پیشتر به شرط عدم فعالیتهای سیاسی ما از آمریکا نیز به ما داده بودند اما به واقع دروغ گفته‌اند و تاکنون نیز به آن عمل ننموده اند.
بنا بر این ، دیگر شکی برای من باقی‌ نمانده است که رژیم با گروگان گرفتن پدر و مادرم و همچنین نیز با ایجاد زندگی‌ تبعیدی برای آنان در داخل ایران ، به واقع تصمیم قطعی بر قتل آندو گرفته است چرا که رژیم فکر می‌کند با اتخاذ این نوع سیاست ، حداقل میتواند به اجرای عملی‌ طرح خویش مبنی بر ایجاد بحران سخت روحی‌ و روانی‌ در ما فرزندان آندو در خارج از کشور دست یازد و اما من در حقیقت به نوبه خود ، قبل از عملی‌ شدن طرح رژیم تصمیم قطعی خودم را نیز گرفته‌ام و آن علنی کردن جنایات رهبری آنهم از طریق نوشتن نامه در خطاب به وجدانهای بیدار جهانی‌ از جمله شخصیّتهای حقیقی‌ سیاسی ، مدنی و حقوق بشری است به اینصورت که چه بسا شما بسیاری از رهبران سیاسی ، دست اندرکاران دولتی و پارلمانی جهان و مسئولان نهادهای مدنی و حقوق بشری بین المللی اگر چه نه‌ یقیناً بلکه احتمالا با نام سه‌ نفر از معاونین سابق وزارت اطلاعات رژیم ولی فقیه که به واقع آمرین میانی مثلث قتلهای پنهانی‌ دولتی نسبت به دگر اندیشان منتقد در درون و بیرون از مرز ایران را تشکیل میدادند و به نامهای سعید امامی ، مصطفی کاظمی و مهرداد علیخانی شهره اند اشنأیید هر چند که در حقیقت آمرین اصلی‌ تروریستهای حکومتی ، رهبر رژیم اسلامی آیت‌الله علی‌ خامنه‌ای ، بدنه‌ای از سران سپاه پاسداران و نیز تمامی وزرای اطلاعات رژیم او میباشند چرا که در اصل میتوان گفت هر وزیری در هر یک از دولت‌ها در زمان رهبری خامنه‌ای منتصب خود رهبری میباشد و نه منتخب رئیس جمهوری و این یعنی‌ خلاف آشکار اصولی چون از یکسو ، یکصد و دهم در فصل هشتم قانون اساسی‌ که مربوط به حدود وظایف و اختیارات رهبری میباشد و از دیگر سو ، یکصد و سی‌ و سوم در فصل نهم قانون اساسی‌ بطوریکه این اصل از قانون اساسی‌ به روشنی تصریح می‌کند که هر وزیری می‌بایست بدون هر نوع دخالت بیرونی مستقیماً توسط رئیس جمهوری انتخاب گردد . 
اما آنچه که در اینجا مهم است اینکه ، پس از آنکه چند مورد جزئی از قتلهای پنهانی‌ از میان هزاران قتلهای پنهانی‌ دلخراش دگر اندیشان که از سوی طرفداران رهبری در بدنه اصلی‌ وزارت اطلاعات در دولتهای پیش از اصلاحات و نیز در بدنه فرعی وزارت اطلاعات در دولت خاتمی در درون و بیرون از مرز ایران صورت گرفته بود همینکه از سوی بدنه اصلی‌ آن وزارت در آن دولت کشف شده بود بلافاصله آن سه‌ آمر میانی تروریستهای حکومتی از سوی بدنه اصلی‌ آن وزارت در آن دولت دستگیر و باز داشت شده بودند بطوریکه از یکسو ، آنطور که شایع است سعید امامی پس از چندی به علت عدم تحمل شکنجه با خوردن داروی نظافت دست به خودکشی زده بود و از دیگر سو نیز ، مصطفی کاظمی و مهرداد عالیخانی پس از مدت زمانی‌ نه چندان طولانی به سالن سه‌ زندانیان سیاسی در زندان اوین منتقل شده بودند بطوریکه من و برادرم زنده یاد اکبر در آنزمان در آن سالن در حبس بسر می‌بردیم لذا در آن سالن بود که آندو برای اولین بار راز‌هایی‌ از قتلهای پنهانی‌ را که به قتلهای زنجیره‌‌ای در ایران شهره میباشد برای ما زندانیان سیاسی بویژه برای من و اکبر چه بسا بصورت خصوصی بر ملا ساختند که قسمتی‌ از این رازها به شرح ذیل خواهد آمد :
به این صورت که ، آن دو آمر میانی اذعان نمودند که نظر رهبری بر آن است از آنجا که مطابق اصل یکصد و سیزده قانون اساسی‌ ، مرد شماره یک رژیم رهبر انتصابی از سوی مجلس خبرگان میباشد و نه رئیس جمهور به اصطلاح انتخابی از سوی مردم و رهبری رژیم هم نیز چون از یکسو مطابق اصول پنجم ، یکصد و هفتم  و یکصد و نهم قانون اساسی‌ واجد عنوان ، شرایط و صفات ولی فقیه میباشد و از دیگر سو نیز چون ولی فقیه مطابق فقه شیعه جانشین مستقیم از سوی امام زمان ( یعنی‌ امام غایب شیعیان دوازده امامی ) و غیر مستقیم از سوی خداوند محسوب میشود لذا رهبری رژیم بعنوان ولی فقیه مسلمین اگر چه بطور غیر مستقیم از سوی مردم اما بی‌نیاز از مشروعیت مردم ، خود به خود از حقانیت فتوا از سوی خداوند علیه خود مردم اعم از مردم ایران و جهان بر خوردار میگردد که از جمله این فتواها مربوط به اجرای قتلهای پنهانی‌ منتقدان در درون و بیرون از مرز ایران میباشد .
اما مخالفانی که با فتوا و فرمان رهبری از حق حذف فیزیکی‌ ( حق مرگ ) بر خوردار شدند و همچنان نیز میشوند شامل دسته‌های ذیل میباشند ،
۱- آن دسته از منتقدان غیر ایرانی یعنی‌ دست اندر کاران دولتی و پارلمانی و نیز نهادهای مدنی و حقوق بشری کشورهای اسلامی و غیر اسلامی بویژه غرب اروپایی که از سر ضدیت و مخالفت سخت با رژیم ولی فقیه بر می‌آیند و اثری از به چالش کشاندن موجودیت آن رژیم از خویش بجا میگذارند و یا همچنان نیز از نقض دائمی حقوق بشر در ایران انتقاد مستمر بعمل می‌آورند و یا همآنان نیز ، پیوسته و شفاف به کمک و حمایت از آن دسته از اپوزیسیون ایرانی ساکن در خارج از ایران که موجودیت رژیم ولی فقیه را تهدید میکنند اقدام می‌ورزند .
اما اینکه چگونه طرح مرگ خاموش عملا از سوی رژیم ولی فقیه در مورد دسته اول ( غیر ایرانی‌ها ) به اجرا در میاید تنها به شرح یک مورد مهم از اظهارات آن دو آمر میانی وزارت اطلاعات بسنده خواهم کرد به اینصورت که آن دو بارها اذعان نموده‌ بودند که طرح مرگ خاموش به طرق مختلف از جمله از طریق ریختن مواد سکته آور و یا سرطان زا در داخل غذاها و نوشیدنیهای آن دسته از شخصیّتهای خارجی‌ که منتقد سر سخت رژیم ایران میباشد یا با پهن کردن دام از طریق دعوت از آنان به ایران عملی‌ میگردد و یا عوامل دستگاه اطلاتی‌ رژیم از طریق شرکتهای اقماری خویش در خارج از کشور تحت عناوینی چون اوپوزیسیون ، تاجر ، و یا دست اندر کار رژیم ایران در ابتدا با این دسته از شخصیّتهای خارجی‌ طرح دوستی‌ میریزند و سپس از آنان برای صرف نوشیدنی‌ و یا غذا به رستورانها و یا به سفارتخانه‌های ایران در آن کشورها دعوت بعمل می‌آورند و آنگاه نیز طرح مرگ خاموش را عملا در مورد آنان به اجرا میگذارند . 
آن دو نیز همچنین اذعان نمودند که بسیاری از این دسته از شخصیّتهای خارجی‌ در طول رهبری خامنه‌ای یا با فرمان خود رهبری و یا با فرمان شورای روحانیون وابسته به رهبری به این نوع دامهای دردناک گرفتار آمدند بطوریکه پس از چندی نیز دچار عارضه‌هایی‌ چون سکته و یا سرطان شدند و سپس نیز در آرام و سکوت تسلیم بی‌ چون و چرای مرگ گشتند بی‌ آنکه مجریان مواجب بگیر این طرح کمترین آثار و ردپایی از این عمل مخوف و ضدّ انسانی‌ از خویش بجا بگذارند .
البته بماند دیگر اظهارات آن دو در باره دیگر موارد مربوط به طرح مرگ خاموش از جمله پاشیدن گرده‌های سکته آوار و یا سرطان زا در داخل کفش‌های دست اندر کاران حکومتی کشورهای اسلامی عربی‌ و غیر عربی‌ و سپس نیز پس از چندی مرگ دلخراش آنان پس از اجرای عملی‌ این طرح از سوی عوامل تهی مغز رژیم .
همچنین آندو با بیم و هراس وصف ناپذیر از جان خویش بارها بیان نمودند که بزودی اگر چه نه‌ به شیوه سعید امامی اما به شیو دیگری از سوی عوامل رهبری به قتل خواهند رسید و چنانچه اگر هم ، پیش بینی‌ آنان در مورد مرگ آنان نیز به حقیقت پیوست در آنصورت بر من و برادرم خواهد بود که پس از آزادی از زندان اوین ، بی‌ هیچ درنگی به افشای هر چه سریعتر این نوع فجایع یعنی‌ چگونگی‌ طرح مرگ پنهانی‌ با آمریت رهبری آنطور که پیشتر شرح آن نیز رفت و در نامه دوم هم نیز خواهد رفت اقدام ورزیم اما متأسفانه پس از پایان دوره ریاست جمهوری خاتمی و روی کار آمدن احمدی نژاد به ریاست جمهوری ، آندو نه تنها که پس از چندی از زندان آزاد شدند بلکه این‌بار بعنوان امرین و عاملین کارخانه مرگ بجای کار در وزارت مرکزی اطلاعات ، در بند ۲۰۹ آن وزارت مستقر در زندان اوین بکار گرفته شدند بطوریکه آنان در ابتدای کار با همکاری دیگر اوامر و عوامل آن وزارت ، زمینه طرح مرگ برادرم اکبر را صرفاً به علت مقاومت و کشاندن مبارزه به داخل زندان به اجرا در آوردند .
منوچهر محمّدی متهم ردیف اول جنبش کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ خورشیدی

0 نظرات: