۱۷ تیر ۱۳۹۲

نامه منوچهر محمدی به شاهزاده رضا پهلوی در مورد شورای ملی

شاهزاده عزیز و گرامی‌
اگر چه قلم من چنان نافذ و توانمند نمیباشد تا همهٔ آنچه را که در ذهن دارم به خوبی‌ ذهنم به قلم آورم ولی‌ چون همیشه عادت بر آن دارم که خودم با قلم خاص خود بنویسم تا تمامی آنچه را که از درون پاک و ذهن انسانی‌‌ام نشات می‌گیرد به صفحه آورم به همین جهت قلم و سبک نوشتاری من همچون شخصیت من، همیشه احترام به همگان و نیز بدون آزار و رنجش به دیگران بوده و می‌باشد. 
لذا من با این توضیح بر آنم که به شما یاد آوری نمایم که اگر چه من در این نامه در خطاب به شما، بی‌ پرده و صریح قلم بر صفحه می‌آورم اما وجدان و اخلاق سیاسی‌ام را گواه می‌گیرم که هدف من ولو کمترین آزردن به شما نمیباشد بلکه هدف واقعی‌ من تقاضای کمک از شما به جهت موقعیت مناسب شما و شاید نیز کمتر بی‌ بدیل شما در میان مردم در این شرایط حسّاس کنونی بعنوان یکی‌ از سرمایه‌‌های بزرگ ملی‌ جهت نجات ایران می‌باشد و بس.
شاهزاده عزیز
همانطور که واقفید اینجانب یک جمهوری خواه هستم اما با اینحال اطمینان راسخ دارم که حضرتعالی هیچگاه از ارادت من به خودت بی‌ خبر نبوده و نیستید لذا این ارادت عمیق من به شما، بیشتر نه‌ بعلت کمک انسانی‌ شما به اینجانب برای ورود سریع من به آمریکا بلکه بعلت مواضع دمکراتیک همیشگی‌ شما در طول مبارزات شما علیه رژیم بوده است، هر چند که اینجانب نجات جان خودم را مدیون حضرتعالی، حزب دمکرات کردستان ایران مستقر در عراق، بسیاری از شخصیّت‌های با نفوذ امریکایی، سازمان ان، ای، دی، وزارت امور خارجه آمریکا و دولت وقت آمریکا میدانم اما شکی ندارم که انسان بزرگ و دمکراتی مثل شما از یکسو، چنین کمکی‌ را یک عمل حقوق بشری میداند و از دیگر سو، این حق را به من میدهد که اینجانب بی‌ هیچ نگرانی چون گذشته بر اندیشه جمهوری خواهی‌ خویش پایبند بمانم بطوریکه قلبا هم از سوی شما مورد بی‌مهری واقع نشوم.
شاهزاده عزیز
همانطور که واقفید اینجانب بارها مفتخر به دیدار و نشست سیاسی با حضرتعالی در واشنگتن دی، سی‌  شده‌ام اما هر بار شاهد بوده‌اید که گفتگوی من با شما صرفاً در راستای مسائلی‌ چون ارائه راهکارها برای برون رفت از وضعیت موجود در کلیت اپوزیسیون و نیز شکل گیری واقعی‌ اتحاد همگانی آنهم بر مبنای مصألح ملی‌ و منافع مردمی بوده است و بس و نه‌ در راستای ولو کمترین منافع شخصی‌ خودم، چرا که اگر جز این بود لذا آن آپارتمانی را که دفتر شما در بدو ورود من به آمریکا به دستور حضرتعالی و مادر گرامی‌ شما شهبانوی بزرگوار و مهربان در اختیار اینجانب قرار داده بود بی‌شک حاضر به زندگی‌ در آن می‌شدم  لذا نه‌ تنها که حاضر به زندگی‌ در آن نشده‌ام بلکه حتا راضی‌ به این نشده بودم که از دیگر موقعیت‌های مناسب که از سوی دولت آمریکا برای اینجانب فراهم شده بود به نفع خویش بهره گیرم موقعیتهایی چون:



اولا : زمانی‌ که دفتر ریاست جمهوری وقت آمریکا جورج دبلیو بوش به مناسبت هفته ملت‌های در بند از اینجانب دعوت بعمل آورده بود تا با آن رئیس جمهوری دیدار حضوری داشته باشم اینجانب به هنگام دیدار حضوری، حاضر به قبول پیشنهاد کلان مالی‌ جهت فعالیت‌های حقوق بشری که از سوی نهاد‌های وابسته به آن دولت که به دستور مستقیم رئیس آن جورج دبلیو بوش به من شده بود نشده بودم.
ثانیا : دولت آمریکا مطابق قانون مهاجرت سیاسی به مدت ۸ ماه امکاناتی چون، بیمه‌، غذایی و بهداشتی و پزشکی‌ به مانند تمامی پناهندگان سیاسی در اختیار اینجانب قرار داده بود اما اینجانب بخاطر سربار نشدن در دولت آمریکا بجز قبول کارت غذا به مدت کوتاه، حاضر به قبول هیچ یک از دیگر امکانات آن دولت نشده بودم و همچنان نیز نمیشوم چرا که نه تنها که اینجانب همواره از طریق کار و یا وام دانشجویی به ارتزاق زندگی‌ خویش میپردازم بلکه هر از چند گاه نیز به کمک مالی‌ نسبت به دسته‌ای از پناه جویان سیاسی رنج دیده در سراسر جهان بویژه ترکیه  اقدام می‌ورزم بطوریکه بارها شده است که خود نیز به مشکلات سخت مالی‌ مواجه شده‌ام و سختی‌های زیادی را تحمل نموده‌ام اما بعلت عشق به خدمت انسانی‌ ذره‌ای خمّ به ابرو نیاورده‌ام. 



لذا مقصود من از یاد آوری اینگونه مسائل چیزی نیست جز اینکه به شما اطمینان دهم که اینجانب نه تنها که در بهترین موقعیت جزو سؤ استفاده کننده‌ها نبودم بلکه هیچوقت به فکر منافع شخصی‌ خودم نیز نبوده و نیستم چرا که بجز منافع مردم خویش نمیاندیشم و لذا به همین خاطر محتوای نامه من بعنوان انسانی‌ با این بینش در خطاب به شما چیزی نیست جز تقاضای خالصانه از شما جهت بازگشت به دفاع از منافع تمامی عقاید و اقشار جامعه بجای دفاع از یک عقیده و قشر خاص در این شرایط حساس، چرا که مواضع عادلانه و دمکراتیک دائمی پیشین شما باعث شده بود چه بسا که بسیاری از جمهوری خواهان شما را نیز از آن خود بدانند و لذا تا آنزمان از نظر بسیاری از جمهوری خواهان واقعی‌ و دمکرات شما تنها متعلق به طرفداران پادشاهی نبوده اید بلکه به جمهوری خواهان هم نیز تعلق داشته اید اگر چه که شما پس از ورود به شورای ملی‌ و دفاع قاطع از دست اندر کاران اولیه آن که همگی‌ از طرفداران پادشاهی بوده اند به واقع خود خواستید با عدول از سیاست دمکراتیک از جمهوری خواهان خروج نمایید بطوریکه تاکنون راضی‌ به بازگشت به آنان و نیز دفاع از حقوق آنان هم نشده اید به این معنی‌ که شما حتا طرفداران پادشاهی را تشویق و راضی‌ به مشارکت دادن هیچیک از جمهوری خواهان واقعی‌ در آغازین کار نکرده بودید چرا که مشارکت دادن به این معنی‌ نیست که جمهوری خواهان به طرح مکتوب شده اولیه طرفداران پادشاهی بپیوندند بلکه به این معنی‌ است که در آغاز کار، طرحی را با حق مساوی با هم مکتوب کنند و سپس نیز برای پیشبرد و تسریع کار به موازات هم حرکت نمایند، به دیگر عبارت مشارکت دادن جمهوریخواهان به این معنی‌ نیست که در آغاز منشوری از سوی عده‌‌ای از طرفداران پادشاهی تنظیم و تدوین گردد و آنگاه نیز از سوی آن عده‌ از تمامی جمهوری خواهان خواسته گردد که به آن منشور بپیوندند و نگران کننده تر آنکه شما هم نیز ضمن جانب‌داری قاطعانه از سیاست غیر عادلانه آن عده‌ خاص از همگان بخواهید که پای آن منشور را امضا نمایند.
شاهزاده عزیز
به یقین من و امثال من به عنوان یک شهروند عادی از این حق بدیهی‌ و ابتدایی‌ بر خورداریم که با رعایت ادب، بی‌ هیچ نگرانی از شما بپرسیم که به واقع این عده‌ از اشخاص گمنام که تنگ نظرانه برای این گونه از اتحاد پا پیش گذاشته اند معیار آنان برای این نوع از اتحاد چه بوده است که شما را اینگونه مدافع سر سخت آن نموده‌ است بطوریکه حتا با شکست آشکار آن به دلیل عدم حضور جمهوریخواهان واقعی‌ در آن، حتی حاضر به تجدید نظر در آن نشده اید‌؟ آیا جز این بوده است که آنان طرفدار پادشاهی بوده اند‌؟ و اگر نه‌، پس چه بوده است‌؟!



و اما اگر منظور آنان از اتحاد، صرفاً اتحاد در میان طرفداران پادشاهی بوده است بطوریکه حتا در آغاز کار، مشی دست اندر کاران آن اینگونه می‌‌نمایانده است پس در آنصورت میتوان نام جمعیت، حزب و یا سازمان را برای این نوع از اتحاد بر گزید و نه‌ نام شورای ملی‌ را که به واقع معنایی به مراتب فراتر از آن دارد چرا که اتحاد از نوع سازمانی و حزبی آن اتحادی است که از اندیشه‌‌های منسجم همفکر و یا همسنخ و همگون تشکیل شده باشد مثل اتحاد از نوع جمعیت نهضت آزادی ایران، حزب مشروطه ایران، حزب دمکرات کردستان ایران، سازمان مجاهدین خلق، اتحاد جمهوری خواهان، و یا بسیاری از گروهها و احزاب پیش و پس از انقلاب، و اما اتحاد از نوع شورای ملی‌ آن اتحادی است که از اکثریت اندیشه‌‌های منفرد و نیز گروهها، احزاب و سازمان‌های غیر همفکر و یا غیر همسنخ و بعضا نیز حتا دشمن هم اما به واقع مخالف رژیم تشکیل گردیده باشد مثل اتحاد از نوع جبهه‌ ملی‌ ایران، جبهه‌ متحد دانشجویی، شورای ملی‌ مقاومت ایران ، نهاد (جبهه‌) مردمی و انجمنها (جبهه‌) سکولار‌های سبز ایران.
شاهزاده عزیز
فکر می‌کنم آخرین نشست سیاسی اینجانب با حضرتعالی حدودا دو سال پیش بود، زمانیکه عده‌‌ای از متمکنان مالی‌ در تکزاس از من دعوت بعمل آورده بودند تا برای اتحاد عملی‌ تمامی شخصیتها و گروه‌های سیاسی دل‌ سوخته دست بکار شوم، آنان گفته بودند در آنصورت حاضرند که تمامی هزینه‌‌های مربوط به این حرکت را پرداخت نمایند لذا من هم به آنان اعتماد کردم و سپس نیز بلافاصله با دیگر دوستان مورد نظرم کار را آغاز نمودم، در ابتدای کار آن متمکنان مالی‌ بر این نظر بودند که اولین نشست را در آمریکا با حضور خود آنان با حضرتعالی داشته باشیم چیزی که خود من نیز پیشتر بر این عقیده بودم و لذا پذیرفتم و بلافاصله زمینه نشست با شما را در واشنگتن دی، سی‌ فراهم کرده بودم، آن نشست که حدود سه‌ ساعت به طول انجامیده بود اینجانب از نتیجه سفر یکماهه قبلی‌‌ام به اروپا و موفقیت ۹۵ در صدی نسبت به ۶۰ در صد از اپوزیسیونی که موفق به دیدار و رایزنی با آنان در فرانسه، آلمان و سوئد شده بودم سخن به میان آورده بودم و شما هم نیز چون همیشه با گشاده رویی از این حرکت استقبال کرده بودید بطوریکه پس از آن نیز اذعان نموده‌ بودید حتا حاضرید دوستانتان در اروپا را در این حرکت به ما وصل نمایید. حضرتعالی قول صد در صد حمایت به ما داده بودید اما پس از اتمام نشست سه‌ ساعته و بازگشت ما به تگزاس یکی‌ از آن متمکنان مالی‌ که از طرفداران افراطی شما بوده است مرتب بهانه جویی‌ میکرد و پیوسته به من تذکر میداد که ما باید اتحاد را تنها در میان طرفداران پادشاهی دنبال نماییم او همچنین نیز مرتب اذعان میکرد که تمامی شخصیتها و سازمانها و گروه‌های سیاسی از جمیع جمهوری خواهان خائن هستند و نبایست آنان را برای اتحاد دعوت نمود او پیوسته از کلمه اتحاد استفاده می‌نمود اما هیچگاه قادر به تشخیص معنای حقیقی اتحاد نبود چرا که او به واقع با الفبای سیاست و کار سیاسی آشنایی نداشت، او تنها به دنبال اتحاد بین طرفداران پادشاهی بود و نه حتا اتحاد در میان طرفداران اندیشه شما که برای ما دمکرات می‌نمود تا چه رسد به اینکه او معنای اتحاد واقعی‌ را که از ائتلاف اندیشه‌‌های غیر همفکر و ناهمگون حقیقی‌ و نه ساختگی صورت می‌پذیرد تمییز دهد و یا اینکه فراتر از آن به آن اعتقاد داشته باشد.



لذا پس از آن بود که من و دوستانم ناچار گشتیم ناباورانه شهر هیوستن در تگزاس را ترک گوییم و به کالیفرنیا باز گردیم هر چند ما پس از همه آن نامهربانیها، شکل گیری سریع اتحاد را به خاطر عشق به آزادی ایران در کالیفرنیا دنبال نمودیم اما متأسفانه باید گفت از آنجا که، آن به اصطلاح طرفدار شما دیگر متمکنان مالی‌ هم اندیش اما منطقی‌ و معتدل خود در هیوستن را در این همراهی از خویش رنجیده و نیز رانده بود لذا پس از خروج آن هم اندیشان او از این جریان بود که ادامه آن جریان به علت عدم توان مالی‌ تماماً نیز متوقف شده بود اما متأسفانه حضرتعالی پس از آن حتا نخواستید علت واقعی‌ توقف این حرکت را بدانید تا چه رسد به اینکه بخواهید قول حمایت آنرا که پیشتر به ما داده بودید عملی‌ سازید ولی‌ از آنسو، آن به اصطلاح طرفدار شما که نیروی دافعه او حتا در میان طرفداران پادشاهی هم بر کسی‌ پوشیده نیست وقتی‌ پس از چندی به برکت آشنایی با شما از طریق جلسه مشترک ما با شما در واشنگتن دی، سی‌ موفق گشت که شما را دو بار آنهم به فاصله کمی‌ برای سخنرانی به هیوستن دعوت نماید شما به هر دو دعوت او پاسخ مثبت دادید بی‌ آنکه از خود و یا او بپرسید که در اصل رسالت قبلی‌ او چه بوده است؟! 



پس از آن بود که من چه بسا !  بس اه و افسوس خوردم و با خود نیز گفتم که کاش می‌شد در همه جا، عمل شما منطبق بر سخنان زیبای شما و نیز احترام واقعی‌ به تمامی اندیشه‌ها می‌بود چرا که تا بحال تمامی سخنان زیبای شما که به واقع مبتنی‌ بر مواضع عدالت و دمکراتیک بوده است باعث شده است که شما به تدریج به یک سرمایه ملی‌ تبدیل گردید اما از آنجا که حضرتعالی در عمل در چند جا از جمله پس از حمایت قاطع از چند تن‌ از دست اندر کاران اولیه شورای ملی‌ به صرف وابستگی‌ به پادشاهی خلاف گفتار خود عمل نمودید این خود نیز باعث شده است که گفتار شما که تا بحال برای بسیاری بویژه برای جمهوریخواهان واقعی‌ دمکراتیک و غیر خودی مینمایانده است این‌بار به وقت عمل برای آنان خودی و جانبدارانه بنمایاند بطوریکه در نهایت هم مورد خدشه و سؤ ظنّ قرار بگیرد.
شاهزاده عزیز
باشد که نامه حاوی انتقادی دردمندانه مرا قلبا به دیده مثبت و محبت به خود و ملت بنگرید و مرا چون گذشته دوستدار و عاشق واقعی‌ خود بدانید بطوریکه آنسان نیز از حقیقت سرمایه خویش بهره جویید و بجای اصرار بر تداوم سیاست حمایتی از یک جریان همسو و خاص درجهت بر قراری اتحاد غیر فراگیر و غیر پایدار، اینبار از طریق توسل به اتحاد واقعی‌ با استفاده از تمامی الیت‌های فکری و جریانات سیاسی استخوان دار اعم از جوان و پیر و میانسال از جمله از میان تمامی اقشار جمهوری خواه، به واقع در مسیر منافع و اتحاد واقعی‌ تمامی مردم دردمند در درون و بیرون از مرز ایران گام بر دارید چرا که حضرتعالی بهتر واقفید که در حقیقت مشکل واقعی‌ شما از سوی پادشاهی خواهان نمیباشد بلکه تنها از سوی جمهوری خواهان می‌باشد و بس. چرا که اگر جز این بود به یقین هیچ یک از آنان حاضر نمیشدند که جمهوریخواه شوند لذا تنها موضوعی که باعث خواهد شد که حضرتعالی مورد توجه  دولتهای جهانی‌ قرار بگیرید جلب توجه اکثریت جمهوریخواهان شناسنامه دار است و بس. اما اینجانب وجدانم را به شهادت می‌گیرم که انتظار من از شما  به عنوان یکی‌ از سرمایه‌‌های ملی‌ تاثیرگذار جز تلاش برای تحقق این مهم نیمیباشد، لذا برای حصول به این نتیجه تنها کافیست جنابعالی آن حسی را که نسبت به عده‌‌ای از طرفداران پادشاهی به خرج داده اید و از اعتبار و محبوبیت خویش در میان طرفداران پادشاهی به نفع طرح آنان بکار گرفته اید اینبار کمی‌ از آن حس حمایتی خویش را نسبت به طرح پیشین ما که خود نیز بر آن واقفید بکار بندید چرا که تنها در آن صورت است که ما شاهد حضور  قوی و فراگیر از تمامی جریانات فکری از میان دو جریان پادشاه خواهی‌ و جمهوری خواهی‌ در شورای اولیه عالی‌ موقت تصمیم گیری جهت مکتوب یک منشور مترقی و انتخاب نام مناسب برای آن خواهیم بود که این خود هم نیز به نوبه خود به روند یک اتحاد فراگیر و پایدار مبنی بر تشکیل یک کنگره ملی‌ آنهم بدون کمترین و یا کوچکترین حذفی یاری خواهد رساند.


اما اینجانب در اینجا اعلام میدارم که همراه با تیم جدیدی از نسل جوان و میانسال که از عقاید و گرایشات مختلف سیاسی برخوردارند و اعضای آنرا نیز خانمها و آقایان خوشنام و نیز شکنجه دیده و زندان رفته شناخته شده تشکیل میدهند آمادگی کامل داریم که همواره بعنوان یک سرباز و ٔپل ارتباطی‌ جهت تحقق این آرمان بزرگ ملی‌ عمل نماییم بی‌ آنکه خود نیز در آن کمترین سهمی داشته باشیم چرا که مطابق این طرح هیچ یک از ما بر آن نیستیم که در ابتدا منشوری را تدوین نماییم و سپس نیز از دیگران بخواهیم که به آن منشور بپیوندند بلکه در صدد آنیم که با ایجاد ٔپل ارتباط قوی با تمامی جریانات فکری و سیاسی و بدون هیچ‌گونه حذفی به منشوری از اتحاد فراگیر و همگانی  که در بر گیرنده نظرات مشترک همگان باشد دست یابیم.
و اما شما شاهزاده عزیز که تا دیروز بعنوان یک سرمایه بزرگ ملی‌ که در اذهان چه بسیار جمهوریخواهان نیز نقش بسته بودید و محبوب همگان شده بودید بطوریکه نیز میرفت در این میان یکی‌ از موثرترین ناجیان همیشگی‌ ایران و مردم آن باشید ولی‌ از آنجا که شما همچنان در دل‌ مردم بسیاری جا دارید لذا باید اذعان نمایم که زیاد دیر نشده است که خود قضاوت کنید و اعلام نمایید که به واقع شما سزاوار سخنگویی کدامیک می‌باشید‌؟!


سخنگوی تمامی جریانات فکری و سیاسی از میان دو جریان جمهوریخوهی و پادشاهی خواهی‌‌؟ و یا تنها سخنگوی جریانی از میان جریانات مختلف پادشاهی‌؟ اما از نظر من شما نه تنها، صد در صد شایسته سخنگویی بلکه رهبری چیزی بنام شورای رهبری از میان دو جریان پادشاهی خواهی‌ و جمهوری خواهی‌ واقعی‌ می‌باشید، البته به شرط آنکه پادشاهی خواهان، مشاورین خوبی‌ برای شما باشند و شما را برای امیال و شهرت خویش فدا نکنند، باور کنید من بارها از مظلومیت حضرتعالی اشک ریختم و از درد و رنج خانواده شما چون شما سوختم و همچنان نیز می‌سوزم چون هم خود درد کشیدم و هم از خانواده رنج دیده می‌باشم . 

شاهزاده عزیز , انتظاراینجانب ازشما این است که اتخاذ مواضع سیاسی شما خدای نکرده بگونه ای نباشد که مردم فکر کنند که شما درذهنتان به فرهنگ خودی وغیرخودی اعتقاد دارید اما درتبلیغ جوردیگر وانمود میکنید چراکه ازنظراینجانب,همیشه چاپلوسی اندکی ازمردم به رئوس قدرت و نیز احترام رئوس قدرت به فرهنگ خودی و غیرخودی و رویکرد به اعمال غیر علمی‌ و غیر تخصصی بوده است زمانی‌ را که ما نیاز به اصلاحات داشتیم انقلاب صورت پذیرفته است و اما زمانی‌ را که ما نیاز به انقلاب داریم پیوسته اصلاحات از نوع دور تسلسل باطل صورت می‌پذیرد.
ارادتمند همیشگی‌ شما، منوچهر محمّدی

0 نظرات: