۵ آذر ۱۳۹۳

پاسخ منوچهرمحمدی به ژورنالیست فرشته ناجی حبیب زاده و بهرام آبتین در مورد اهانت به محمد نوری زاد


پاسخ منوچهرمحمدی به ژورنالیست فرشته ناجی حبیب زاده و بهرام آبتین در مورد اهانت به محمد نوری زاد 
درود بر دو دوست خوب و بزرگوارم فرشته و بهرام عزیز ، امیدوارم که در پاسخ به کامنت انتقادی منفی شما نسبت به محمد نوریزاد که در خطاب به نوشته تائید آمیز من نسبت به او بیان نموده اید، جسارتی به محضر شما دو دوست بزرگوارم تلقی نگردد آنطور که موجبات آزردگی شما را فراهم نساخته باشم
قبل از هر چیز باید عرض کنم متاسفانه امروزه ، نسبت توطئه توهم به یکدیگر فقط دامن کارگزاران نظام را نگرفته بلکه دامن اپوزیسیون را هم گرفته است ، به واقع به گزاف نگفته ام که اذعان نمایم که از نظام دور از انتظار نیست که اینگونه فکر کند و به تبع ان اینگونه نیز تبلیغ نماید چرا که جز این نیست که رژیم برای بقای استبدادی خود نیاز به اعمال سیاستهای پوپولیستی یعنی عوامفریبی دارد اما شما و ما چی ؟ ! باید باور کنیم که نام حقانیت اپوزیسیون فقط بر پیشانی ما و شما نوشته نشده است آنطور که خواسته و یا ناخواسته فکر کنیم تنها مائیم اپوزیسیون ! تا آنجا که توامان به خود حق و جرات دهیم درهای اپوزیسیون را بر روی هر کسی که دوستش نداریم و یا از قبل با رژیم بوده و پس از چندی از ان رژیم رویگردان شده ببندیم ! البته شاید جرات کنیم اما حق نداریم تا چیزی که برای ما و شما ثابت نشده قضاوت کنیم و فراتر از ان تهمت بزنیم و مهمتر از ان نیز عمومی اش سازیم . 
فراموش نکنیم که علم سیاست برای تغییر یک نظام و یا حکومت بیشتر به افراد منتقد در درون نظام بها میدهد تا بیرون از نظام لذا وقوع تمامی انقلابات مخملی در دنیا و به دنبال ان پیروزی ان ، مبین درستی این روند از سیاست دموکراتیک و بدون هزینه است . اسناد زیادی وجود دارد که جنبش سبز در ایران از نوع انقلاب مخملی بوده است که در پشت پرده ، کمک آمریکا ، انگلیس و فرانسه را به همراه داشته است هر چند این جنبش بعلت بکار گیری خشونت به فرمان مستقیم رهبری به شکست انجامیده است . باید اضافه کنم که پس از شکست دولت اصلاحات و جنبش سبز ، شکست محتوم پیش رو ی دولت اعتدال را پیشاپیش ، پیش بینی میکنم بطوریکه شکل گیری انقلاب مخملی را در نظامی چون نظام ولی فقیه بکل منتفی و مردود میدانم و اما این دلیل نمیشود که موافقین دیروزی درون نظام را که جزو منتقدین جدی امروزی نظام هستند و حتی رهبری را به شیوه علمی ،اخلاقی و قانونی به چالش میکشانند باور نکنیم و بجای ان تهمت و اهانت نثار آنان کنیم .

سوالی که در اینجا مطرح است این است مگر نه این است که مبارزه میکنیم که مردم را آگاه سازیم ؟ پس چرا خود دچار نقض غرض میشویم و پا در رکاب نا آگاهی میگذاریم بطوریکه هم زخم بر قلب منتقدان درون نظام میگذاریم و هم آنان را وادار میسازیم که برای همیشه از رویکرد به اپوزیسیون اظهار ندامت نمایند و در نهایت نیز بر ان روی بر گردانند ! خدمت به مردم ایران و جهان که همانا حفظ حرمت همگان و نیز در یک کلام رعایت حقوق بشر است نه مرز میشناسد و نه در زمان و مکان می گنجد . شاید متنفر ترین شخص در نزد مردم بعلت اتخاذ تغییر انی تصمیم سیاسی در راستای منافع مردمی پس از کسب آگاهی در یک شرایط خاص زمانی به محبوبترین شخص در یک جامعه مبدل گردد در آنصورت اگر دل ما و شما به واقع برای مردم ستمدیده می تپد و می سوزد نباید در برابر او و چون او قد علم نمائیم بلکه باید با درک موقعیت زمانی و مکانی و تشویق تمامی اشخاص ریزش شده در نوع مخالفت ، به نفع خواست مردم گام بر داریم و نه آنکه بر آنان بشوریم و یا دیگران را بر آنان بشورانیم چرا که عدالت و صداقت و انسانیت هم نیز جز این حکم نمیکند . من بر این باور هستم حتی اگر خامنه ای روزی به خود اید و به مردم بپیوندد به یقین شخص من به سهم خود او را میبخشم با اینکه میدانم که او ، از یکسو من و بردارم اکبر را به مدت هفت سال و دو ماه به بدترین شکل ، شکنجه و زندانی کرده است و نیز میدانم که او با کمی تخفیف تر پدر و مادرم و تمامی دیگر اعضای خانواده ام را از زندان و شکنجه های جسمی و روانی در امان نگذاشته است و از دیگر سو ، مهمتر از هر چیز او برادرم را ناجوانمردانه در زندان اوین به قتل رسانده است حتی با اینحال اگر چنین اتفاقی از سوی او رخ دهد با خوشحالی توام با چشمانی مملو از اشک او را میبخشم و اما عفو همراه با اشک خوشحالی من به او به این خاطر خواهد بود که او به عنوان بدترین انسان در بالاترین موقعیت و قدرت ، به خود آمده است و دیگر جان انسانهای بیشتری را نمیگیرد و در نتیجه خانواده های بیشتری را نیز عزادار نمیسازد و اضافه بر ان ، نوعی از نزدیک شدن به اصول حقوق بشری گام نهاده است که از این پس انتقام در ان جایگاهی ندارد چرا که در غیر اینصورت ما همان خواهیم شد که او تاکنون بوده است پس در آنصورت چه فرقی است بین ما و او ؟! و نیز چه تضمینی است که فردا چون او بر او و دیگر مخالفین خود انتقام نگیریم و آنها هم چون ما بر ما انتقام نکشند و لذا این اندیشه تسلسل انتقام ، سایه شوم خشونت و مرگ را تا ابد بر روی ما دوستاران انتقام نوازش نکند و آیندگان را نیز پیوسته قربانی این فرهنگ انتقام ناصواب نسازد لذا باید در یک جایی شجاعت به خرج داده شود و جلوی این فرهنگ خشونت گرفته شود پس چه بهتر که ما خود ، پیشگام فرهنگ عدم خشونت شویم و برای همیشه جلوی چرخه فرهنگ خشونت را بگیریم و مبارزات مدنی جهت سرنگونی نظام را جایگزین نمائیم این میطلبد که به هیچ شخصی اهانت نکنیم تا چه رسد به شخصی چون محمد نوریزاد که بسیاری از ما به ایشان بدهکاریم ، نکنیم ان کاری را با دیگران که با سعید سیرجانی روشنفکر و قهرمان کردیم بطوریکه پس از آنکه کارا از کار گذشت نادم و پشیمان شویم چرا که در آنصورت ندامت چه سود ؟! 
با احترام منوچهر محمدی 2/3/2014

0 نظرات: